داستان سقا و كوزه شكسته !!

منوی اصلی


نویسندگان


لینک دوستان

عشق نازنین

سرزمین رازها

زنده باد دهه هفتادیار.... هوراااا

دوستی بی بهانه

دهکده نامه های عاشقانه

عشق و دل نوشته

عشق اول و آخرمن

موزیک &پیشواز

دنیای تو

اینجاست که آدم............

رخام

من و آسمان

همه چی برای دانلود

سامانتا

ردیاب خودرو

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان دسپیناو آدرس shahla-b.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





قالب بلاگفا

آمار بازدید

» تعداد بازديدها:
» کاربر: Admin


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 129
بازدید دیروز : 150
بازدید هفته : 326
بازدید ماه : 326
بازدید کل : 36593
تعداد مطالب : 247
تعداد نظرات : 106
تعداد آنلاین : 1
































کد ِکج شدَنِ تَصآویر

.

کُـدهــآيِ مــوسِ بوســــه

كداهنگ براي وبلاگ

کد بارش پر

آرشیو ماهانه


پیوند های روزانه


لوگوی ما

دسپینا


لوگوی دوستان



داستان سقا و كوزه شكسته !!

پنج شنبه 7 ارديبهشت 1391

 

یک سقا در هند ، دو کوزه بزرگ داشت که هر کدام از آنها را از یک سر میله ای آویزان می کرد و روی شانه هایش می گذاشت . در یکی از کوزه ها شکافی وجود داشت . بنابراین در حالی که کوزه سالم ، همیشه حداکثر مقدار آب ممکن را از رودخانه به خانه ارباب می رساند ، کوزه شکسته تنها نصف این مقدار را حمل می کرد .

 برای مدت دو سال ، این کار هر روز ادامه داشت . سقا فقط یک کوزه و نیم آب را به خانه ارباب می رساند.

 کوزه سالم به موفقیت خودش افتخار می کرد ، موفقیت در رسیدن به هدفی که به منظور آن ساخته شده بود .

 اما کوزه شکسته بیچاره از نقص خود شرمنده بود و از اینکه تنها می توانست نیمی از کار خود را انجام دهد ناراحت بود . بعد از دو سال ، روزی در کنار رودخانه ، کوزه شکسته به سقا گفت : ( من از خودم شرمنده ام و از تو معذرت خواهی می کنم .)

 سقا پرسید : ( چه می گویی ؟ از چه چیزی شرمنده هستی ؟ ) کوزه گفت : ( در این دو سال گذشته من تنها توانستم نیمی از کاری را که باید ، انجام دهم . چون شکافی که در من وجود داشت ، باعث نشتی آب در راه بازگشت به خانه ارباب می شد . به خاطر ترکهای من ، تو مجبور شدی این همه تلاش کنی ولی باز هم به نتیجه مطلوب نرسیدی .)

 سقا دلش برای کوزه شکسته سوخت و با همدردی گفت : ( از تو می خواهم در مسیر بازگشت به خانه ارباب به گلهای زیبای کنار راه توجه کنی .)

 در حین بالا رفتن از تپه ، کوزه شکسته ، خورشید را نگاه کرد که چگونه گلهای کنار جاده را گرما می بخشد و این موضوع ، او را کمی شاد کرد . اما در پایان راه باز هم احساس ناراحتی می کرد . چون دید که بازهم نیمی از آب ، نشت کرده است .

 برای همین دوباره از صاحبش عذرخواهی کرد . سقا گفت : ( من از شکافهای تو خبر داشتم و از آنها استفاده کردم . من در کناره راه ، گلهایی کاشتم که هر روز وقتی از رودخانه برمی گشتیم ، تو به آنها آب داده ای . برای مدت دو سال من با این گلها ، خانه اربابم را تزیین کرده ام . بی وجود تو ، خانه ارباب نمی توانست این قدر زیبا باشد .)



نظرات شما عزیزان:

morvarid
ساعت15:09---14 ارديبهشت 1391
درود...وب خوشملی داری...خوشحال میشم به وب ماآم سر بزنی...

MOHAMAD
ساعت23:15---13 ارديبهشت 1391
سلام بیا هو هو چی چی رو اب کردم

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:







نوشته شده توسط دسپینا در ساعت 19:55



درباره



اگر کسی همان مقدار عشقی که شما نثارش میکنید، نثارتان نکرد، و به گونه ای رفتار کرد که گویی در اغلب اوقات اهمیتی ندارید، این میتواند نشانه ای بزرگ از این حقیقت باشد که در زندگیتان به وی نیازی ندارید. تنها کسانی که واقعاً در زندگیمان به آنها نیاز داریم، آنهایی هستند که به ما احترام می گذارند و در زندگیشان به اندازه کافی خواهانمانند... ╬═♥╬ ╬♥═╬ ╬═♥╬ ╬♥═╬ ╬═♥╬ ╬♥═╬ ╬═♥╬ ╬♥═╬ ╬═♥╬ ╬♥═╬ ╬♥═╬ ╬♥═╬ ╬═♥╬ ╬♥═╬ ╬═♥╬ ╬♥═╬ ╬═♥╬ ╬♥═╬ ╬═♥╬ ╬♥═╬ ╬═♥╬ ╬♥═╬ ╬═♥╬ ╬♥═╬ ╬♥═╬ ╬═♥╬ ╬♥═╬ ╬═♥╬ ╬♥═╬ ╬═♥╬ ╬♥═╬ ╬═♥╬ ╬♥═╬ ╬═♥╬ ╬♥═╬ ╬═♥╬ ╬♥═╬ ╬♥═╬ ╬═♥╬ ╬♥═╬ ╬═♥╬ ╬♥═╬ ╬═♥╬ ╬♥═╬ ╬═♥╬ ╬♥═╬ ╬═♥╬ ╬♥═╬ ╬═♥╬ ╬♥═╬ ╬═♥╬
despina_asayesh@yahoo.com


مطالب پیشین

{ـآفـَــرین!}

פּاقعا بعیـב بـפּב
بـﮧ ωـلامتـے ڪـωـے ڪــﮧ
شــــآیــَכ بعضـے פּقـــتــا
مجازی
ـهـــَر غلـط
بد اخلاق نیستم




Powered By LOXBLOG.COM Copyright © 2009 by despina-b